دردِ مشترک جزیره و میدان سرخ
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۸۵۲۵۷
نمایشخانگی این روزها برای برخی گیجکننده شده؛ وقتی دو سریالی منتشر میکند که تکلیفِ مخاطب با شخصیتها و بازیگرانِ مشهورش روشن نمیشود. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: یکی از مشکلات امروزِ برخی سریالهای نمایشخانگی کُندی و نوعی آشفتگی است که نه تنها نمیتوانند مخاطب را جذب خودشان کنند بلکه انگار قصدشان از ساختِ پرحجمِ این نوع سریالها تنها کسب درآمد است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این در قدمِ اول ضعفِ ساختاری این نوع سریالها و البته شِمایی از بیتوجهی به محتوا و اتفاقاً فریبِ مخاطب با عبور از خط قرمزها، گریمهای خاص و دستمزدهای هنگفت و استفاده از سلبریتیها در این آثار، هدف سازندگان را کاملاً مشخص میکند. قرار نیست اگر مخاطبی که از سطح کیفی سریالهای تلویزیون ناراحت است در نمایشخانگی هم سریالِ خوبی تماشا کند. آنجا هم بیشتر دورهمیِ چهرههایی را میبیند که به خاطر اینکه نمیتوانند به چارچوبهای رسانه ملّی پایبند باشند در آنجا به جهت عبور از خط قرمزها، حضور دارند.
تنها امتیازی که نمایشخانگی از آن برای جلب توجه مخاطب و به هم ریختن بازارِ سریالسازی و برنامهسازی سوء استفاده میکند، یک بام و دو هوایی در ممیزیهاست؛ ممیزی و سانسور فقط در گریم و فضاسازی صحنهای نیست بلکه در محتوا بیشتر به چشم میخورد که در اسبابِ ثروتِ ویاودیها هیچ توجهی به محتوا نمیشود. در "میدان سرخ" آنقدر آشفتگی و به همریختگی در رسیدن به سوژه و هدفِ داستان وجود دارد که اصلاً نیازی نیست درباره بخشهای مختلف این سریال صحبت کرد. از طرفی "جزیره" هم به نوعی با این سریال همدرد است که مخاطب نمیداند سازنده به دنبال کدام سرمنزل بوده است؟ عمدتاً در شخصیتپردازی بسیار ضعیفاند و تیپها هم درست درنیامدهاند.
نمونه بارزِ آن شخصیتِ پاپ با بازی حمید فرخنژاد در سریال "میدان سرخ" و در "جزیره" شخصیت خانمِ خبرنگار است. هر دو تکلیف خودشان را با بیننده روشن نمیکنند. تنها رمزِ موفقیت این سریالها استفاده از بازیگرانی است که در قابِ سیما و هم به جهتِ کساد بودن وضعیتِسینما، با این سریالها به دنیای تصویر برمیگردند و از جهتی برای بیننده جذابیت دارند اما هیچکدام در اندازههای خودشان ظاهر نشدهاند.
اول: میدان سرخِ پُرسلبریتیِ آشوبزده
میدان سرخ سریالی به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی ، نویسندگی سارا سلطانی و کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان است که بازیگرانِ مشهوری دارد. امیرحسین آرمان، امید روحانی، بهرام افشاری، حمید فرخ نژاد، رضا یزدانی، مهتاب کرامتی, مسعود کرامتی، علی مصفا، کاظم سیاحی، سوگل قلاتیان، لیندا کیانی، مهدی حسینی نیا، آرمین رحیمیان و بهدخت ولیان تنها بخشی از لیست بلند بالای بازیگران این سریالاند.احتمالاً انتظار دارید سریالی که بعد از ده سال حمید فرخ نژاد را به شبکه نمایش خانگی برگرداند، علی مصفا را راضی به حضور کرد و چهرهای مثل رضا یزدانی را به بازی جدی وا داشت حرفی حداقلی برای گفتن داشته باشد، اما چنین نیست.
تندیسِ ضعیفترین بازیها را حتماً باید به این سریال داد. حتی تکنیکی بودن حمید فرخنژاد و متفاوت بودنِ علی مصفا هم هیچ کمکی به نجات سریال نکرده و شما هر لحظه با سکانسها و پلانهای بیربط و خستهکنندهای مواجه میشوید. معلوم نیست کارگردان چه میخواهد بگوید؟ تا جائیکه بسیاری از مخاطبان در فضایمجازی وقتی به نامِ "میدان سرخ" میرسند از عبارتِ "سریالِ روی اعصاب" استفاده میکنند. رکوردی که پیش از آن در دستانِ منوچهر هادی با سریالهای خستهکننده "دل" و "گیسو" بوده است.
اگر سریالِ "میدان سرخ" را دنبال کنیم حتماً به ضعفِ جدّی فیلمنامهاش اذعان خواهیم کرد. در واقع مشکل از تصنعیبودن نقشها نیست و ضعفِ درنیامدن تیپها و شخصیتهای داستان، ضعف فیلمنامه است. یعنی تاکنون کمتر کسی متوجه شده چرا به حمید فرخنژاد «پاپ» میگویند و یا سرمنزل اتفاقات میانِ این سه شریک شیک و خلافکار سریال چه بوده و حتی از پیشینه نقش مهتاب کرامتی به طورکامل خبری نیست! این سریال جزو کارهایی محسوب میشود که اگر مخاطب از هرجای داستان به تماشاگرانش بپیوندد چیزی را از دست نداده و اگر کسی مخاطبِ جدّیاش هم باشد نامِ شخصیتهای داستان را فراموش خواهد کرد.
"میدان سرخ" میخواهد رمزآلود باشد، در این مسیر ناموفق است؛ چون اتفاق، گره و معمای خاصی برای مخاطب ایجاد نمیکند، در واقع نمیتواند مخاطب را به فکر فرو ببرد. از طرفی میخواهد صحنههای اکشنِ جذاب داشته باشد باز در این مقوله هم ضعفِ جدّی دارد. چون به هیچوجه سریالی که با آن مواجهیم از بسترِ اصلی و مهمی به نام داستان برخوردار نیست. کاملاً ریتمِ سریال خستهکننده و برخی اوقات آزاردهنده است. در واقع تماشایِ چنین سریالهایی مخاطب را بیانگیزه میکند دیدنِ این سریال را جزو برنامههای هفتگیاش قرار دهد. در حالیکه برخی از سریالهای خانگی و تلویزیونی بوده و هست، مخاطب منتظرِ قسمتهای آیندهاش میماند.
در نهایت میتوان گفت برای وقت تلف کردن هم نباید پایِ چنین سریالی نشست. هرچند تهیهکننده «میدان سرخ» منتقدین سریال را منتظرِ فصل دوم قرار میدهد اما سالی که نکوست از بهارش پیداست... اگر بخواهیم به یک دلیل دیگر هم تندیسِ بدترین سریال خانگی را به "میدان سرخ" اختصاص دهیم، آن این است که از برخی سریالهای ترکیهای تقلید کرده و به سبکِ برخی از کارهای ضعیف نمایشخانگی، برای تنوع دادن به مخاطب، از کلیپِ موسیقی هم خبری نیست. ساختِ این نوع سریالها زنگ خطری برای پلتفرمها است که شاهدِ کمفروشی برخی از سینماگرانند که به قولِ خودش تنها انگیزهشان برای حضور در چنین سریالهایی، درآمدزایی است.
صاحبان این vodها که خودشان را با کمپانیهای مشهوری مثل نتفلیکس مقایسه میکنند، آیا بهجز حق اشتراک، درباره کیفیت آثارشان هم این قیاس را انجام میدهند؟ امروز با سریالهایی روبهروییم که بهرغم استفاده از بازیگرانی مشهور و احتمالا هزینه زیاد، با ایرادات متعدد فیلمنامهای مواجه است.
دوم: جزیره بیحساب و کتاب
جزیره نام پنجاه و سومین سریال نمایشخانگی و البته دومین تجربه سیروس مقدم در نمایشخانگی به شمار میرود. جزیره مکان نیست، بهانه کشمکش بین آدمهایی است که سرنوشتِ خود را در آن جستجو میکنند و دست مایهای است برای تلاش کسانی که تصمیم دارند از زندگی سهم بیشتری داشته باشند. آنها برای رسیدن به جزیره دست به هر کاری میزنند. در روزهایِ نخست قبل از انتشار این سریال درباره حضور برجسته و نقشِ مؤثر خبرنگارِ داستان زیاد صحبت میشد اما به نظر میرسد نمایش سازندگان این سریال از جایگاه خبرنگار بسیار توهینآمیز بوده است. چرا که خبرنگار را متعهد و جسور نشان میدهند اما او به راحتی هرچه تمام عاشقِ ارشد شاهنگ (امیر مقاره) میشود. در حالیکه صحنههای اولیهِ داستان او را منتقدِ اصلی تجارتهای جاهطلبانه این گروه در جزیره کیش نشان میدهد.
این تناقض به وفور در سریال جزیره وجود دارد. البته با توجه به سابقه درخشان سیروس مقدم که او را رسانهایها، کارخانه سریالسازی میشناسند، این همه ضعفِ ساختاری بعید بود. چرا که مقدم در دهه 1390 و زمان کاهش اقبال مخاطب از آثار تلویزیونی توانست گروهی از مخاطبان را پای گیرندههای تلویزیون نگه دارد. سریالهای او غالباً سرراست و بیتکلف بودند؛ برای همین بیننده عام درگیر آنها میشد. «خوابزده» برا ی او یک تجربه متفاوت بود؛ در واقع سریال را با فیلمنامهای شبیه به آثار ماورایی و پندآموز دهه 1380 تلویزیون، بدون ستاره سینمایی در شبکه نمایشخانگی تولید کرد که میتوانست این سریال را تلویزیون پخش کند، چرا که در نمایشخانگی با استقبالِ خوبی مواجه شد و شاید یکی از دلایل اصلی منتشر نشدن فصل دومِ آن، همین باشد.
اما سیروس مقدم در "جزیره" از آن طرف بوم افتاد و این بار ستارههای سالهای دور سینما را در کنار یک خواننده پاپ تینیجرپسند و گروهی از بازیگران نوظهور تئاتری و تلویزیونی که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفتند، قرار داد. البته شادی مختاری بازیگر نقش صحرا به غیر از چند سکانس ابتدایی سریال، بازی قابل ملاحظهای ندارد. بازی فروتن تا به اینجا، نسبت به سریال "مانکن"، بازی رئالتری درآمده است. میترا حجار و هنگامه قاضیانی و حتی غزل شاکری هم بازی روتین سالهای اخیرشان را ارائه دادهاند و نتوانستند در اندازههای خودشان ظاهر شوند. اما حسام منظور و کاظم سیاحی و امیر کاظمی کیفیت بهتری نسبت به بقیه دارند.
درباره بازی امیر مقاره هم میتوان به گفتوگوی شخصیت ارشد با خواهرش ماهک اشاره کرد که نگاهها، اکتها و دیالوگگویی روان نیستند و نمیتوانند ما را به دنیای شخصیت نزدیک کنند. از طرفی نمیتوان این سریال را با مجموعه "زخمکاری" مقایسه کرد؛ درست است که میخواهد پشت پردهای از زندگی سرمایهداری و طبقه مرفهنشینِ جامعه را به نمایش درآورد اما آنقدر شخصیتها و اتفاقاتِ داستان اگزجره درآمدهاند که نمیتوان این دو مجموعه را با هم مقایسه کرد.
نکتهای که دوباره باید اینجای یادداشت به آن اشاره کرد، سردرگمی و آشفته بودنِ سریال "جزیره" است. همان دردِ مشترک میان این مجموعه با "میدان سرخ" که در بالا به آن پرداختیم. تهیهکنندگان سریال تنها سعی کردهاند با ساختاری لاکچری، لباس و آکسسوار و چیدمان خانهها و ویلاها و لوکیشنها، به سریال رنگ بدهند اما هیچ توجهی به محتوا و روندِ داستان ندارند. اینجا هم سکانسها و پلانهای بیربط وجود دارد و اصلاً معلوم نیست هدف کارگردان و سازندگان سریال از ساختِ "جزیره" عشقِ میان صحرا و ارشد است یا افشای طبقه ثروتمند و تجارتهای رانتی و مافیای پشت پرده آن و همچنین توطئهها و دسیسههای خانوادگی با انگیزههای مالی دارد؟ درباره هیچکدام از این اهداف درست و واضح صحبت نمیکند و حتی در گرهافکنی و گرهگشایی هم موفق نیست!
شاید مصداقِ بارزِ گافهای این سریال، ویدئویی باشد که چندی پیش در فضایمجازی منتشر شد. اینکه نه تنها بازیگر در این پروژهها زحمتی برای حفظ کردن دیالوگها و تمرین و ممارست برای کارش نمیکشد که از تدوینگر تا کارگردان، تهیهکننده و حتی هیچیک از عوامل اصلی قبل از خروجی کار، آن را نمیبینند که بخواهند برای کیفیسازی آن تلاش کنند. حجار در سکانسی از سریال "جزیره"، دیالوگی با امیر مقاره دارد که عین به عین دیالوگهایش را به شکلی عیان و آشکار از رویِ فیلمنامهای که در خارج از قاب دوربین قرار گرفته است، میخواند و وقتی یکی از دیالوگها را که در ابتدا با شیوه خود گفته بوده است، دوباره با نگاه به فیلمنامه تغییر میدهد و اصلاحش میکند این تغییر همچنان در سریال باقی میماند و نه در تدوین نهایی و نه در خروجی کار این اصلاح اعمال نمیشود.
مقدم به جز قصه در انتخاب و هدایت بازیگرانش تلاش کرده به سبکِ مرسوم کارگردانیاش در سریالهای تلویزیونی عمل نکند؛ شاید اگر کارگردان "جزیره" مثل ساخت کارهایی مثل "اغما" و "مدینه" به محتوا بیشتر توجه میکرد و نمیخواست از پوسته اصیلش خارج شود، سریال به این روز نمیافتاد. چرا که در فضای نمایشخانگی، سازندگان در تلاشاند هر نوع جذابیتی را به کار بندند تا برگشت سرمایه اتفاق بیفتد.
از طرفی دیگر میتوان این سریال را در ردیف بدترینهای نمایشخانگی دانست چون سازندگان این سریال هیچچیزی از خبرنگاری هم نمیدانند و اهل فن نمیتوانند به سادگی از این ضعفِ بزرگ بگذرند. چرا که تعریفِ به شدت اشتباهی از اهالی رسانه به تصویر کشیده شده است. ما در ابتدا میبینیم که این "صحرا" خبرنگار اقتصادی است اما در همان دقایق ابتدایی مشخص میشود که برای پوشش مسابقات والیبال ساحلی به کیش میرود! کدام رسانه در کجای جهان، یک خبرنگار اقتصادی را که چند پرونده در دادگاه علیه او تشکیل شده و چهره موجهی از آن رسانه نیست، برای پوشش مسابقات ورزشی میفرستد؟ یا اینکه به هر روشی که میتواند خودش را به فرد پولداری که به قول اهالی جزیره، کل آنجا را در اختیار دارد قالب کند تا به او ضربه بزند این است تصویری که سازندگان "جزیره" از خبرنگاران دارند.
اشکالات و ایراداتِ دیگری هم این سریال دارد که اگر از ضعفِ محتوایی جدّی بگذریم، گریم بازیگران به شدت تصنعی و بد است؛ مسئله بعدی موسیقی کار است که اصلاً در اختیار سریال نیست و به هیچعنوان به فضای سکانسهای مختلف نمیخورد و این ناهمخوانی تماشاگر را مثلِ خیلی سکانسها و پرداختهای نامأنوسِ دیگر، مخاطب را گیج میکند.
ظهور پلتفرمی جدید در شبکه نمایش خانگی چگونه بازی را به نفع کاربران تغییر خواهد داد؟هشدار داریوش سلیمی: تماشای فیلمهای نمایش خانگی نوجوانان را سیگاری میکند/ من با تماشای فیلمهای "همفری بوگارت" سیگاری شدم + فیلمبازگشت چهرههای محبوب و خاطرانگیز به تلویزیون/ اولین گزینه "آقای حکایتی" !جبلی: برای ساخت سریال حاج قاسم کوتاهی شده است / برنامههای بسیاری برای "سرگرمی سالم" مردم داریمانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: شبکه نمایش خانگی سریال شبکه نمایش خانگی سریال نمایش خانگی حمید فرخ نژاد سیروس مقدم میدان سرخ سکانس ها شخصیت ها سریال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۸۵۲۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نیاز به سرگرمی سالم برای مخاطب/ سعید ابوطالب «سناتور» را میسازد
نهمین قسمت از برنامه «کافه نقد» با اجرای مهران دهنمکی، به تحلیل محتوایی رئالیتیشو «پدرخوانده» پرداخت. سعید ابوطالب؛ کارگردان، نویسنده و تهیهکننده این رئالیتیشو، هادی مومنی؛ فعال رسانهای و عباس گل؛ روزنامهنگار مهمانان این برنامه بودند.
ابوطالب در ابتدای این برنامه گفت: بازیهای نقش منفی یا بازیهای دورهمی به ویژه مافیا، قبل از اینکه وارد شبکه نمایش خانگی شوند، مردم آنها را در خانههایشان یا در دورهمیهایشان بازی می کردند. این مدل رئالیتیشو در ابتدا توسط یکی از پلتفرمها به من پیشنهاد شد. من آن را دوست نداشتم زیرا آن را بلد نبودم و فکر نمیکردم بتواند چیزی به مخاطب عرضه کند.
وی اضافه کرد: ما نیازمند سرگرمی سالم برای مخاطب هستیم اما آن سرگرمی حتما باید حاوی پیام باشد. درباره این بازی تحقیق کردیم و متوجه شدیم که میتوانیم آن را هنجاری و خانوادگی کنیم. البته هنجاری از این جهت که ادبیاتی برای بازی ایجاد کنیم. من چند مدل از این بازی را تحت عناوین «شبهای مافیا»، «ارتش سری»، «ضد» و «پدرخوانده» ساختم؛ بهعلاوه برنامهای به نام «سناتور» را طراحی کردیم که دو ماه دیگر آماده تصویربرداری خواهد بود.
در ادامه، عباس گل گفت: باید کار را در دو بعد فرم و محتوا بررسی کرد. در بحث فرم، مخاطب کار را پس نمیزند و یک کار استاندارد و خوشساخت میبیند اما در بخش محتوا باید تبعات آن را در نظر گرفت. مثلا از یک مدل محتوا همزمان چند کار پخش میشود و این اتفاق مخاطب را اشباع میکند. مساله دیگر این است که فضا بیش از حد لاکچری است درصورتی که نیازی نبود.
تهیهکننده و کارگردان «شبهای مافیا» راجع به انتخاب مخاطب برای دیدن محتواها در تلویزیون و سکوها گفت: برنامهها در صداوسیما به این شکل است که مخاطب تلویزیون را روشن می کند، برنامه یا سریال مورد علاقهاش را تماشا میکند و بعد آن را خاموش میکند. اما در نمایش خانگی مخاطب باید اشتراک بخرد زیرا بخش خصوصی است. مخاطب در یک فضای آزاد حق انتخاب دارد. این جریان آزاد برنامهسازی است و به جای تنظیمگری باید تشویق کرد.
هادی مومنی نیز در ادامه این مباحث افزود: درباره آثاری از این دست یک نوع نقد رایج در فضای عمومی وجود دارد. حتما به گوشتان خورده که مافیا بهعنوان یک پیام و اثر در دلش ترویج دروغ و فریبکاری دارد.
«مافیا» یک بازی روانشناسانه است
ابوطالب درپاسخ به این نوع نقدها توضیح داد: بله این اولین نقد محتوایی بود که به این بازی وارد شد. این بازی، یک بازی روانشناسانه بوده است. کاربردهای روانشناسانه دارد. در این بازی آدمبدها یکسوم آدمخوبها هستند. آنهایی که دروغ میگویند آدمبدها و آنهایی که راست میگویند آدمخوبها هستند. درواقع ما دروغ نمیگوییم بلکه سعی میکنیم دروغ را از راست تشخیص دهیم.
وی ادامه داد: ما انتظار داریم که یک جهان انتزاعی مانند کشتی دزدان دریایی یا انبار قاچاق مافیای سیسیل بسازیم زیرا میخواهیم همزاتپنداری صورت نگیرد. بازیگران جلوی دوربین نقششان را بازی و پشت صحنه با همدیگر روبوسی میکنند. نمیخواهیم بازیگران لباس ایرانی-اسلامی داشته باشند
تهیهکننده «پدرخوانده» افزود: ایراد میگیرند که چرا لباس ایرانی-اسلامی ندارند، ما نمیخواهیم داشته باشند. حتی روی اسم کاراکترها نیز اسامی سینمایی گذاشتهایم. از طرف دیگر این تغییر برای مخاطب، جذاب است. ما رئالیتیشو هستیم زیرا متن نداریم. محتوا و خط فکری داریم. میدانیم کجا میرویم. البته تعدادی از پلتفرمها هم از این برنامه میسازند اما به بازیگر متن میدهند تا وایرال شود. در صورتی که متننویسی با ذات رئالیتیشو مغایرت دارد.
آثاری مانند «پدرخوانده» به مخاطب وفادار بوده است
مومنی در بخش دیگری از صحبتهایش با بیان اینکه وقتی به تاریخ سینما برمیگردیم گویی دوگانهای بین آثاری که وفادار به واقعیت بودهاند و آثاری که جهان تخیلی را بازتاب میدهند، وجود داشته است، سپس خاطرنشان کرد: در سینمای امروز ایران با دو نوع اثر روبهرو هستیم. یکی آثاری که توسط نهادها ساخته می شوند و عموما بودجههای کلان دارند اما نتواستهاند مخاطبان زیادی را جذب کنند. طیف دیگر آثار طنز هستند. در واقع ما دو جریان اصلی در سینما داریم. سینمای محتواگرا و سینمای طنز. خارج از این جریان دیگری نمیبینیم.
وی ادامه داد: نگاه برخی منتقدان این است که آثار طنز با تمام ضعفهایی که دارند، به روح هنر نزدیک هستند؛ زیرا در آنجا مساله سرگرمی و مخاطب اهمیت دارد. ما این اتفاق را در نمایش خانگی میبینیم. در واقع نمایش خانگی معطوف به مخاطب است. به نظر من آثاری مانند «پدرخوانده» به مخاطب وفادار بودهاند زیرا مخاطب منفعل نیست. در واقع ما با فعلیت مخاطب روبهرو هستیم یعنی اثر طوری ساخته میشود که مخاطب بهعنوان بخشی از اثر وارد آن شود تا خودش جهان معنا و تداعیها را بسازد.
ابوطالب سپس درباره رده سنی این برنامه مطرح کرد: ما درخصوص رده سنی مقاومتی نداریم. هرچند تاکنون تذکری از این بابت به ما داده نشده است. زمانی که ما تصمیم میگیریم فصل جدید برنامه را بسازیم به نظرات مخاطبان مبنی بر اینکه کدام بخشها را دوست داشته و کدام بخشها را نداشتهاند، توجه میکنیم. زمانی که مخاطب احساس کند ما به نظر او اهمیت میدهیم، با ما همراه میشود همچنین اینکه سینما هم به برنامههای محتواگرا و هم به برنامههای سرگرمکننده احتیاج دارد.
برنامه «کافه نقد» با اجرای مهران دهنمکی و با هدف نقد و تحلیل سریالها و برنامههای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، پنجشنبهها ساعت ۱۸:۳۰ از رادیو نمایش پخش میشود.
منبع: خبرگزاری ایرنا